تازه کردن کار باغ و جز آن. (آنندراج). نوسازی. تجدید کردن چیزی: کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران. باقر کاشی (از آنندراج). بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم. ظهوری (ایضاً)
تازه کردن کار باغ و جز آن. (آنندراج). نوسازی. تجدید کردن چیزی: کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران. باقر کاشی (از آنندراج). بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم. ظهوری (ایضاً)
توبه کننده. تائب. توبه دار. نادم و پشیمان از گناه. (ناظم الاطباء) : آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن. سعدی. من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از می وقت گل، دیوانه باشم گر کنم. حافظ. من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم این شاخ ار دهد باری، پشیمانی بود. حافظ. شرابی که از یمن او توبه کار ز بند تقید شود رستگار. ملا طغرا (از آنندراج). رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود
توبه کننده. تائب. توبه دار. نادم و پشیمان از گناه. (ناظم الاطباء) : آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن. سعدی. من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از می وقت گل، دیوانه باشم گر کنم. حافظ. من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار گفتم این شاخ ار دهد باری، پشیمانی بود. حافظ. شرابی که از یمن او توبه کار ز بند تقید شود رستگار. ملا طغرا (از آنندراج). رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود